Sonntag, 1. Februar 2009

بسوزد درد بی درمان بسوزد
بسوزد آتش بی جان بسوزد
بسوزد خرمن آشفته بازار
که، جان من همین الان بسوزد
من از بیگانگان دلتنگ دلتنگ
در این بیگانگی سامان بسوزد
به هر کس داده ام دل را، دلم بود
نکرده عاشقی از جان بسوزد
سرآمد روزگار دوستی ها
چشیده دردها، درمان بسوزد
بسوزد درد این خاکستر داغ
نشسته بر سر خوبان، بسوزد
چو باد آمد چو طوفان رفت از دل
کجاها روزگاران را بسوزد
پرو بالم شده همرنگ دریا
از این رنگم دل صحرا بسوزد




گون

Keine Kommentare: