Sonntag, 1. Februar 2009

پاها به گل نشسته وسر سوی آسمان
بر سینه ی هوا نهد، این ساقه نحیف
از خاک خیس می کشد آثار زندگی
تا قدرتی شود و نماند همان ضعیف
برگ و بَری بگستراند و چتری و سایه ای
آثار زندگی بدهد برسرحریف
آلودگی بزادید ز هر طرف
آرام گیرد و نامش شود شریف
امروز با تبر کمرش را شکسته اند
پهن است بر جسدش سفره ای ظریف
با تکیه های پکیده ی آن شاخسار خود
گرمی رساند و خاکستری نظیف
از خاک سر کشیده و رفته است زیر خاک
تا رخ کند جوانه ی دیگر از آن لطیف


گون

Keine Kommentare: