Freitag, 27. Februar 2015


بوسه‌ درمانگاه عشق و بوسه‌ جولانگاه عشق
بوسه‌ بر هردرد بی‌درمان شود مولای عشق
بوسه‌ بر دستان مادر ،بوسه‌ بر پای پدر
بوسه‌ بر پیشانی کودک بود آقای عشق
بوسه‌ بر لب‌های سرد برگ‌های زندگی‌
کعبه ی دل‌ بوسه‌ هست و بوسه‌ قربانگاه عشق
بوسه‌ خون سرخ عشق و عاشقی را بوسه‌‌ای است
رهرو هربوسه از عشقی‌ شود دنیای عشق
(حاکمی)

Donnerstag, 19. Februar 2015

کجا باید کنم آزاد
شقایق را
از بند دلی عاشق
...
که معتاد است
بر دلهای بیرنگ هزاران عاشق بیرنگ
کجا باید زنم فریاد
شقایق را
که من از رنگ او همسنگر خونم
من از داغ فرو رفته به چشمانم
شقایق را ببال عشق می‌‌بندم
نمی‌ بیند دل‌ عاشق
بجز خون شقایق را
که از اه و زبان دل‌
به خون خویش غلطیده است
(حاکمیMehr anzeigen

  • Parcham Azadi

Donnerstag, 5. Februar 2015


وقتی‌ که پپنجره‌های زمان بسته میشوند
تنگ است جای نور
وقتی‌ که شاخه‌های شکسته دل‌ سنگ می‌شوند
آنجا نسیم گره بال میشود
از دست‌های طبیعت کدام یک
در دامن شکسته تاریخ
با خاک و درد غربال میشود
سر باز داخل سنگر گرسنه است
با رنگ سرخ گلوله ز خون، سیر میشود
راحت نفس نمی‌کشم
در موقع بهار
تنگ است جای دل‌
در بوته زار خار
(حاکمی)

Mittwoch, 4. Februar 2015


شمع را خاموش کن
پروانه‌ها را کشته اند
شمع بی‌ پروان هم ،
آغوش سوزان خداست
از کجا باید بسوزانم
هوای خویش را
شمع را خاموش کن
یاوران دل‌ پر از خاموشی اند
من بدور شمع
تنها می‌نشینم
تا که بالم در هوای سرد
مثل لبهایم بسوزاند ترا
شمع را خاموش کن
(حاکمی)