Dienstag, 15. Juli 2014


بعضی‌‌ها چهره غمناک مرا میبینند
زیر لب میخند ند
که چرا
بر غم تنهای ها
غمناکم
این عجب نیست
که هر رهگذری
زیر لب
زمزمه‌ای می‌گوید
شاید هم میگرید
باورم کن
که دلم
از غم تو
گریان است

Montag, 14. Juli 2014

کاش میشد که از حاشیه بیرون آیی
و نمادی ز شقایق باشی‌
کاش میشد قد مور چه یی
این دلت لانه گرمی‌ میشد
کاش احساس من از تنها یی
عطر لبهای تو در شب میشد
کاش میشد چو صبحی‌ از شب
غم تنهای من رد میشد
و بهمراه نسیمی از گًل
ساکن گونه یی از تب میشد
کاش میشد که هنگام وداع
پیش رویم همه‌‌جا سد میشد
کاش میشد که در باغ خدا
جاده در نفسم شب میشد

Mittwoch, 2. Juli 2014


عشق‌ها راهی‌ یک دشت تهی از عشقند
که شقایق تنها است
رنگ ما ،رنگ شقایق‌ها نیست
که به عشق ، عشق دهیم
ما، به عاشق شدن عادت داریم
و نداریم نگاهی‌ که
به دل‌ عشق دهد
ما ، به عاشق شدن عادت داریم
که چوو عشق آمده ایم
تا که عاشق باشیم
آیه عشق
فقط یک کلمه است
با
هزاران فریاد
همه در دشت تهی
سرگردان
من و ما تنهاییم
چون به عاشق شدن عادت داریم