Dienstag, 18. November 2008

اگر به کوه نگاه کنم، کوه می شکفد
گُلی به سر مذابی به سنگ خارایش
زحسرت نگه ام دود برسرش لولد
زآه یخ در سینه ام چوارارواحش
قسم به داغ دل آفتاب عالمتاب
شکسته شیشه دل در بلوک آرایش
قدم به چاه تمنا نمی گذارد سر
بنوش چشمه ی اشکش به لوت صحرایش
شکار جان به نگاهی که، کوه را شکست
چو خسته ای که، به دریاست دود نازایش
نشسته دور و برم ناله ز دورا دور
ز دشت سوخته اش یا که، کوه گیرایش
نمانده بر در و دیواره ی زمان، رنگی
به خون من تشنه شده رنگین به وقت اجرایش



گون

Keine Kommentare: