Sonntag, 14. April 2013


شعرم به دامن صحرا چو قایقی است
در داشت سینه‌ام غم طوفان عاشقی است 
با من وفا نکرده جفا میکنند  رفیق
افسوس سایه نیزار ، عایقی است
اینجا که پشت پرده شب  پرده‌ها کشند
خورشید گمشده  پی‌ مینای عاشقی است
در جنگلی‌ به وسعت دریا ی آفتاب
دستم نمیرسد  که بگیرد  . مراقبی است
بر تو سلام عشق از این راه دور با د
بنگر که زیر پای تو من  چون شقایقی است

Keine Kommentare: