Donnerstag, 3. Dezember 2009

درعمق آسمان زده اند عشق را نشان
دستی نمی رسد که، زند بوسه ای به آن
آنها که، لاف عشق زدند یا که، می زنند
بارهوس به گردن خود می کشند چوجان
هر کس که، سوی کوی عشق رود نیست می شود
چون بره های برده صفت می شود عیان
با بندگی به عشق، عاشق معشوق می شوی
از جسم خویش تهی می شود زمان
از روز و ماه وسال نگویی سخن زعشق
در راه عشق سوزی و خاکسترت نهان
گر بندگی عشق نمایی، دمی به عمر
هرگز، نه مرده ای و نداری دمی خزا
ن



گون

Keine Kommentare: