Freitag, 31. Juli 2009

سهراب، سرب داغ
گشتی گلوله ای
بنشسته بر هدف
در سینه و جناغ
این داد بابکان
آن پرچم تو را
بر دوش می کشند
تا پر کنند داغ
دزدی سیاه پوش
بالای منبر است
جای گل وچمن
بذرش شده نفاق
سهراب، سرب داغ
کردم تو را سراغ
آرامشی چو تو
گشته است، داغ داغ
سهراب، سرب داغ
تو داد ملتی
تو زنده ای هنوز
گل گشته ای به باغ
هستم به تو چه داغ


گون

Keine Kommentare: