Mittwoch, 11. Mai 2016

خواب این ایمان از آن ایمان شدم
از خودم در ناخودم پنهان شدم
در همان راهی‌ که میرفتم چوو دل
با دلم در آن دلم پنهان شدم
عمر را همراه کردم  با بتی
خود بتم ،بشکستم و نالان شدم
آب و خاکم را ملخ‌ها میخورند
در کویرش درد بی‌ درمان شدم
‌‌ای بسا حالی‌ زمستی با شراب
در شراب کهنه یی جانان شدم
مزدا

Keine Kommentare: