Montag, 13. Oktober 2014


آنجا که درد خدا درد ما نشد
هر جا که نور عشق نتابد وفا نشد
راه رهایی دلدادگان ز غم
بی‌ نور هستی‌ و نور خدا نشد
در پیچ‌های هستی‌ ما زندگی‌ نبود
رنج و غم و فراق ز انسان جدا نشد
شادی ما چرا گرهی کور خورده است
از زیر بار لعنت شیطان رها نشد
این جان خسته را ببرم تا به پای مرگ
در هیچ درگهی به تمنا ، گدا نشد
آی‌ با د و خاک و آتش و افسون روزگار
بر گرد من به تا ب که با من چه‌ها نشد
(حاکمی)

Keine Kommentare: