Donnerstag, 6. Oktober 2016

زنجیر زدم بر پای ،تا فکر شود آزاد
زنجیره‌ افکارم،در یاد زند فریاد
جان را به سر زلفش ،بستم که نفس آید
در پیچ و خم موجم ،دریای نفس در با د
گل بر سر خارم من، در پیش نیاز خود
با باده فروشانم ،از یاد روم در یاد
ناقوس  کیسا را از مرگ نترسانید
در حنجره ناقوس،فریاد شود بیداد
خورسید نمی‌‌نالد،از بادیه و صحرا
ابری که بجوش آید،شیرین نشود فرهاد
مزدا

Keine Kommentare: