Mittwoch, 18. März 2015


از بهار می‌گویم
بهاری که پیچک زمستان را باز می‌کند
و به زمین اجازه ی نفس می‌دهد
و لبخند میزند
تا غنچه های خفته در شاخه‌های عریان
چون گًل بخندند
هوا عطر بهاری دارد
تا ما نیز
از خواب تاریکی ها
به روشنایی‌ها پا گذاریم
آدم بودن زیباست
اگر بهار درونمان بخندد
آنوقت گلهای آدم بودن را
در فکرمان میخندانیم
و عطر آدم بودن میگیریم
ما بهار می‌شویم
(حاکمی)

Keine Kommentare: