Sonntag, 5. April 2015


گر‌ چه تابوت زمستان به شکست
چه بهار سردی است
گًل لبخند مرا دیواری است که
که به پنهانی‌ یک عشق
به یغما رفته است
چه بهار سردی است
در قدم‌های امید از سرما
حس گرمی‌ ته دریا رفته است
باوری را که فراموشم شد
در بهارم سوی شبها رفته است
(حاکمی)

Keine Kommentare: