Mittwoch, 13. August 2014


دردم را کاشتم
درخت رنجم شد
گلهایش برای درد مندان تازگی نداشت
اما میوه آاش که زخم قلبم بود
اشک ابر‌های تنهایی را
دامنم را به گلهای دلم
پیوند میداد
تو باش و
دست‌هایی‌ که
با درد آشنایی ندارند
من گلهای دردم را
به هیچ قیمتای نمی‌‌فروشم
من اصلان فروشنده نیستم
دست‌هایت را ..........خوت
بهتر میدانی‌
(حاکمی)

Keine Kommentare: