Montag, 17. März 2014

عجب رندانه می‌‌رقصی
به پای درد‌های من
به دردم آشنایی ده
که تنها و اسیر ی در بیابانم
به مثل کوه اندوهی
مه‌ آلود و خدا خسته
در این دشت پر از لاله
که همراه شقایق هاست
بروی با د می‌‌غلتم
دلم تنگ است و میدانم
که با من نیستی‌ 
در این گذار شب....

Keine Kommentare: