Donnerstag, 27. Juni 2013

آی‌ عارفان عاشق آید بر بر من
تا دل‌ کنم چو فرشی در پیش پای یاران
آنانکه بی‌ وفایند گم گشتگان راهند
بر خیز آی‌ دل‌ من چون ابر و با د و باران
پر کن پیاله‌ام را تا می‌‌رسد به جانم
چشمان مستت آی‌ دوست  فصلی است در بهاران
بنشسته‌ام به پایت تا روز آخرینم
بر دار سازمت دل‌ تا او رسد به سامان
بی‌ هوش و پایکوبم در عطر یاس رویش
آغوش عشقت آی‌ دوست جان میدهد به جانان

Keine Kommentare: