من ندیدم،تو ندیدی و او هم که ندید
و شماها که ندید ،،چه کس میپاید
سر و رویم شده غرقاب شقایق در خواب
خواب نه،،،رویا یی،که بهم میتابید
زیر بارانی که از اشک شقایق میریخت
در هیاهوی فغانی که شفق میزایید
مه و مهتاب در آغوش دلی میسایید
گیج در کنج اتاقی که نه چیزی آنجاست
در دل کوزه بشکسته چه آبی پیداست؟
من نگاهی به ستاره....به دیارم
مانده تنها به فراموشی
مزارم
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen