گریه کردم تا نبینم اشکهایت را به غم
گریه کردم تا نبینم روزها را در تو غم
گریه کردم پیش آئینه که اشکم را نبینی
گریه کردم چند شب و روز نهان را پشت هم
گریه کردم تا اهدایت کنم لبخند عشق
در کناری گوشه یی از دوری دوران غم
گریه کردم تا به اشکم ابر باران زا به بارد
بر سر ما آفتاب آید دارین ایام کم
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen