کاروان عشق سالاری نداشت
هرچه بوده روزگار من گذشت
من نمیدانام کجا در قلب من
از بیابان یا که از دریا گذشت
از فراز خط سرخ آسمان
تو که میدانی که هرگز بر نگشت
هیچ میدانی چه کردی با دلم
خشک کردی در کویری پر ز دشت
روزهای عشق شیرینم چو با د
رفت و رفت و رفت تا عمرم گذشت
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen