پس جای من کجاست بر این چوبک سیاه
تنهایی و غم و حسرت و نگاه
گر پای عشق را تو کشیدی به خلوتم
عاشق نبوده یی که بر گشته یی ز راه
امید عشق را ز کفم دور کرده یی
جانم فدای عشق که میزاید از نگاه
شاعرهمان اشعار اسکنبیل هستم و برگرفته از کسی، مطلبی و کتابی نیست
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen