با درودی خوشتر از ایام عشق
می نمایم دستها را جام عشق
جام را من برلبت منزل کنم
خویش را با خویشتن همدل کنم
این دلم دیوانه عشق است و باز
عشق را با خود دمی همدل کنم
سوزد اندر آتش عشقت دلم
دوری از جان را کجا غافل کنم
عمر را بر بام جانم گشته ام
تا فلک را در زمان باطل کنم
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen