در این بهار عاشقی خزان به سر نمیرسد
سپیده امید هم به چشم تر نمیرسد
گره نزن تو اشک را به درد دیدگان من
بشین دمی کنار من که عشق سر نمیرسد
زبانههای آتشی که گر زدی به دامنم
دعای من چو آتش است چرا خبر نمیرسد
شاعرهمان اشعار اسکنبیل هستم و برگرفته از کسی، مطلبی و کتابی نیست
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen