از بس که بوسه زدم بر نقاب عشق
افتادهام ز پای که بینم سراب عشق
دیروز تشنه چو خار بیابان و در کویر
امروز سر بدار بنوشم شراب عشق
بی بال پر کشیدم و رفتم چو ماهتاب
این کاسه خیالی ما شد پر آب عشق
مزدا
شاعرهمان اشعار اسکنبیل هستم و برگرفته از کسی، مطلبی و کتابی نیست
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen