راه دراز عشق چنین است عاشقان
مرغان عاشق اند که پیوسته میروند
رقصی به جام باده و بلبل به شاخسار
همراه نو بهار به افسانه میروند
آن راه عاشقی که پر از سنگ و خار هست
در گیر و دار عشق چوو دیوانه میروند
در شعلههای عشق فقط نور شمع نیست
اما برای عشق چوو پروانه میروند
منزلگهی است در سبد روزگار ما
همراه دل نشو که به ویرانه میروند
باید گرفت رشته دل را ز دست یار
ورنه به پای خویش به بتخانه میروند
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen