حال من گوید که از من خوشتر است
هرچه میگوید .حکایت خوشتر است
بال من بسته است دردستان تو
غنچه ها خشکیده در دستان تو
ازچه رو افتاده ام در پای تو
گاه می نالد خدا از جای تو
پر شده از سوته ها این جام ما
جای شهد وانگبین .یخ کام ما
جای دل همم جام خون بنشسته است
دردل و روحش جنون بنشسته است
هرکجا را او نداند راه نیست
روی سقف خانه ما ماه نیست
سرنوشتی را نوشتند از ازل
ان ازل باید که میمرد از ازل
من کجا و عشق در باران چرا
در بهار دوست بی یاران چرا
مزدا
هرچه میگوید .حکایت خوشتر است
بال من بسته است دردستان تو
غنچه ها خشکیده در دستان تو
ازچه رو افتاده ام در پای تو
گاه می نالد خدا از جای تو
پر شده از سوته ها این جام ما
جای شهد وانگبین .یخ کام ما
جای دل همم جام خون بنشسته است
دردل و روحش جنون بنشسته است
هرکجا را او نداند راه نیست
روی سقف خانه ما ماه نیست
سرنوشتی را نوشتند از ازل
ان ازل باید که میمرد از ازل
من کجا و عشق در باران چرا
در بهار دوست بی یاران چرا
مزدا
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen