سفر ی به سوی ماه و سفری به عمق خورشید
چه سفرها که نکردم که ببینم تو کجایی
من ز ناهید و زحل عبور کردم که ببینم
رخ زیبای ترا ،من چه کنم از این جدایی
برسد که نیست گردم و نبینمت برویا
بسپارمت به دستی که شنیده است رهایی
تو ثوابی ، تو گناهی،تو هرآنچه بوده هستی
همه هستیم تو هستی ،تو بکن مرا صدایی
(حاکمی)
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen