بیا بنشین کنار من درخت باورم گم شد
تو هم از سقف بالای شفق از دور میآیی
گناهی را ندیدم در سفر با ماهی دریا
به آب تلخ دریا هم دمی با نور میآیی
اگر از آفتاب عشق روزی همسفر یابم
شراب عشق مینوشم ،تو هم از حور میآیی
هوای روزگار عشق ،پیری را نمیداند
فراموشم نکن، شاید تو هم با نور میآیی
در آن راهی که میرفتم ندیدم باوری همدل
به ساحل میرسد آوارگی ،گر جور میآیی
مزدا
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen