سلام
انسانم ولی سیاه رنگ
زندگییم هم سیاه بود
با افکاری انسانی و سبز
پوششم از پوست و برگ درختان
دنیایم شاد، با روح و همراه نشاط طبیعت
شوقم..... وطنم و قبیله ام
تو آمدی و به من نزدیک شدی
مرا به بردگی بردی
لباس تنم را تو
بر قامتم دوختی
و خواستی که رنگ تو باشم
مرا از درونم دور کردی
و سر زمینم را
و ثروت درونم را
که نشاط بود و سبز بود و طبیعت
یکجا به غارت بردی
حالا ، با تزریق تبیلقاتت به مغز استخوانهایم
نمیتوانم آنچه بودم باشم
تو مرا رنگ کردی
برای بهره کشی................
من سیاه
برنگی دیگر شده ام
فرزندانم را تو پیش خرید کردی
(حاکمی)
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen