این جام میام را تو چو دریا بپذیر
خورشید دلم را تو چو صحرا بپذیر
انگار نه انگار که شیدای تو هستم
این جان و دلم را تو چو دنیا بپذیر
سر مست نگردم ز تو چون جان بجنونم
خونبار شد این دل، تو از اینجا بپذیر
خورشید دلم را تو چو صحرا بپذیر
انگار نه انگار که شیدای تو هستم
این جان و دلم را تو چو دنیا بپذیر
سر مست نگردم ز تو چون جان بجنونم
خونبار شد این دل، تو از اینجا بپذیر
از پنجره قلب من امروز به پرواز
سوی تو اسیر آمده تنها، بپذیر
(حاکمی)
سوی تو اسیر آمده تنها، بپذیر
(حاکمی)
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen